//=time() ?>
این دردلم برای این نقاشیه که دارم میکشم:
میدونی یه زمانی واقعا بدم نمیاومد fine artist بشم. گالری بذارم، بوم بکشم، مردم در مقابل نقاشی های من کوچیک باشن. یه زمانی تمام چیزایی که میکشیدم مثل تو بود. یه عالمه دریا. هیچ چیز مثل وقتی که موج میکشیدم نمیتونست احساساتم رو ابراز ۱//
آقا دیگه خسته شدم از این نقاشی. تا همین حد قبول کنید. 😂
این viola la grave عه. یه bladesinger wizard که با یه دست با شمشیر و با یه دست دیگه جادوی دنیا رو کشف میکنه. اینکه چرا یه چشمش بنفشه یا چرا دوتا شاخ درخت از توی سرش بیرون اومدن یا این صدایی که وقتی نزدیکشی میاد چیه؟ نمیگه
به ترتیب
قیافه ی معمولی
اگه مرد بود
وقتی بچه بوده
و اگه آدم بد داستان بود
طوفان_توییتری
با اینکه تمام وجودمان از خشم و فریاد لبریز است اما فراموش نکنیم که این پیام وقتی شنیده خواهد شد که به فریادی یکصدا و بلند بدل شود.
لذا در جهت حفظ همبستگی و تمرکز بر فراخوان چهارشنبهسوری، تقاضا داریم هشتگ #سه_شب_آتش را به ترند توییتر تبدیل نمایید.
#مهسا_امینی
وقتی دلتنگم
به تو می اندیشم
یاد تو مربعی ست محو و لرزان
در زمینه ی خاکستری روشن
در این مربع ها
من با بهم زدن پلک هایم
گذشته را نقاشی می کنم
بین من و تو
غبار و دیوار است
به سحر این مربع ها
من از دیوار می گذرم
ای دوست، ای برادر، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گلها را بنویس...
| فروغ فرخزاد |
#مهسا_امینی
این منم
با هزاران لایه
با میلیون ها رنگ
که حتی وقتی گم میشوم باز هم تو را در وجودم پیدا میکنم
تو یعنی من🫂
This is me
With thousands of layers
With millions of colors
that even when I get lost, I still find you in me
you mean me🫂
#Illustrations #Sketching #drawings #Moh!
شبها بسیار بر ما سنگین بود
مثل وقتی که نمیگذارندت
حقیقت را بگویی
و ماه از آسمان آویزان بود
همانسان که «دوبنده» مرد کشته شده
از میخ در آویزان است
انکار نمیکنم «نوید»
خیلی برای خودمان میترسیدیم
اما بیشتر از همه «نوید»
میترسیدیم
برای آزادی و صلح
با دخل و تصرف من در ترجمه شعر
از وقتی فهمیدم چرا عرزشیا با ساق پا مشکل دارن یا یه سری کصخل به کلفتیش گیر میدن میخوام برم تو زیرزمین قایم شم دیگه هم بیرون نیام
وقتی کاراکتر مخلوطی از چند حس رو قراره تو صورتش نشون بده و هیچ دیالوگی هم در کار نیست…بیشتر از هر وقت دیگه باید یادت بره که در حال طراحی هستی. #graphicnovel #characterdesign
دریایی و دل دادی یک روز به دریایی
این شد که پدید آمد از عشق تو دنیایی💖
دریای شرابی تو غمنامه آبی تو
هم نور دل ساقی هم مادر سقایی💖
شیدای جمال تو تنها دل حیدر نیست
عالم همه مجنونند وقتی که تو لیلایی💖
گفتند که پنهانی اما به خدا دیدم
هر لحظه که در ماندم، آن لحظه همانجایی💖
وقتی که خودم رو شبیه پِپه کشیدم یادِ رمان گاو ساعدی افتادم.
من عاشق پِپه نیستم، من خودِ پِپه هستم
یکم اسکچ از مدل زنده ول بخور وقتی تو مطب منتظری نوبتت بشه
Some random live study done while waiting in the room to visit the Dr
Each fine in one or Less minute.
وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
آسمون خوب میدونم مهتابی بود
دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
که واسم غریب و نا شناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه آرزوهاشو باخته بود
من وقتی احساس خستگی میکنم هنر بهم آرامش میده دیدن آثار استاد فرشچیان همیشه برام جذاب و آرام بخش هست.
اولین درسهای طراحی کاراکتر اینه که شخصیتها با اَشکال هندسی ساده ساخته میشن. اَشکال حس دارند و حس منتقل میکنند، مربع: قوی و ایستا، مثلث: اکتیو و بدجنس، دایره: مهربان و لطیف، البته این اَشکال ترکیب هم میشن و حسهای چندگانه ایجاد میکنند. من وقتی با آدمها آشنا میشم اَشکالشونو میبینم.
واقعا وقتی مشغول کارم هستم خوشحالم. از دنیای اطراف جدا میشم و میرم تو دنیای خیالهای رنگارنگ.
کاش همه از شغلی که دارن لذت ببرن.
میتوانم تصویر افکار خراب -وسواسی و مغشوش و بیمعنا- را وقتی که گاهبهگاه دچارشان میشوم، بهوضوح ببینم. آن تودهی قیرین را که لزج و چسبناک است و مسموم.
دستکم خوبیش این است که بعد رفتنش، ناخودآگاه و دستم، چیزهایی مثل این مجموعه میسازد که تنها میدانم یک ربطی به آن عذاب دارد. https://t.co/gD9VfvyoTC